سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
لنتعلم العربیة - عربی را بیاموزیم
ترجمه متون عربی به فارسی و منتشر کردن اصطلاحات رایج عربی و فارسی
 
 

قُلْ لی – ولو کذباً – کلاماً ناعماً *** بگو – حتی به دروغ – حرفهائی زیبا را

قد کادً یقتُلُنی بک التمثالُ *** که مرگم ، رقم خواهد زد این سکوت بت وار

مازلتِ فی فن المحبة .. طفلةً *** چون طفل بی تجربه ای هستی اندرفنون عشق

بینی وبینک أبحر وجبالُ *** دریاها و کوهاست . . بین من و تو

لم تستطیعی ، بَعْدُ ، أن تَتَفهَّمی *** نتوانستی هنوز دریابی که . . .

أن الرجال جمیعهم أطفالُ *** چون کودکانی هستند این مردان

إنِّی لأرفضُ أن أکونَ مهرجاً *** دلقکی نمی پذیرم، باشم که . . .

قزماً .. على کلماته یحتالُ *** به پَستی . . . نیرنگ کند بر حرفهایش

فإذا وقفت أمام حسنک صامتاً ***ساکت اگر شوم در محضر زیبائیت

فالصمتُ فی حَرَم الجمال جمالُ *** اوج زیبائیست ، سکوت در این محضر

کَلِماتُنا فی الحُبِّ .. تقتلُ حُبَّنَا *** میکشد عشق ما را . . . حرفهایمان از عشق

إن الحروف تموت حین تقال *** به سان مرگی است سخن گشودن برای کلمات ...

قصص الهوى قد أفسدتک .. فکلها *** دگرگون کرد تو را، این داستانهای عشقی . . . وهمه آنها

غیبوبةُ .. وخُرافةٌ .. وخَیَالُ *** اغمائی است و خرافه و وهم

الحب لیس روایةً شرقیةً *** نیست عشق، آن رمان شرقی که . .

بختامها یتزوَّجُ الأبطالُ *** به هم رسد انتهای آن ، به ازدواج دوعاشق !

لکنه الإبحار دون سفینةٍ *** لیکن دل به دریا زدن است بی کشتی و بادبان

وشعورنا ان الوصول محال *** با یقین به محال بودن رسیدن به مقصد

هُوَ أن تَظَلَّ على الأصابع رِعْشَةٌ *** عشق همان لرزه است بر انگشتان و. . .

وعلى الشفاهْ المطبقات سُؤالُ *** سئوال پریشانی است بر لبان بسته

هو جدول الأحزان فی أعماقنا *** رُود غمی است در درونمان

تنمو کروم حوله .. وغلالُ *** میروید اطراف آن سختی و حصار ..

هُوَ هذه الأزماتُ تسحقُنا معا ً *** نابود میکند ما را . . این بحرانها ..

فنموت نحن .. وتزهر الآمال *** و میمیریم ما . . . و شکوفه میزند آرزوها

هُوَ أن نَثُورَ لأیِّ شیءٍ تافهٍ *** اینکه به هم زند ما را، بی ارزشترین ها

هو یأسنا .. هو شکنا القتالُ *** زنومیدیمان است این شک های مرگبار

هو هذه الکف التی تغتالنا *** وین همان دست کشنده‌مان است

ونُقَبِّلُ الکَفَّ التی تَغْتالُ *** و می زنیم بوسه ای، بر این دستان

*****

لا تجرحی التمثال فی إحساسهِ *** نرنجان این بت را در این احساس

فلکم بکى فی صمته .. تمثالُ *** که چه بسیار گریستند در سکوت این بت ها

قد یُطْلِعُ الحَجَرُ الصغیرُ براعماً *** چه بسا بروید جوانه هائی بر این سنگ کوچک

وتسیل منه جداولٌ وظلالُ *** و روان شود رودهائی با چه‌ موجها

إنی أُحِبُّکِ من خلال کآبتی *** عشق می ورزم به تو در غمهایم

وجهاً کوجه الله لیس یطالُ *** رخی چون رخ دست نیافتنی پروردگار

حسبی وحسبک .. أن تظلی دائماً *** سانِ من و تو این بود . . . که بمانی همیشه

سِراً یُمزِّقنی .. ولیسَ یُقالُ *** رازی نگفتنی . . . که درنوردد این تن را ..

-----------------------------------------------------------------
شعر :نزار قبانی . . . ترجمه‌ی :
~~ @ " مُـــؤَیِّـــدْ الْجَزائِری " @ ~~

 





موضوع مطلب : ترجمه اشعار

ارسال شده در تاریخ : یکشنبه 92 فروردین 11 :: 12:11 عصر :: توسط : مؤیدجزایری اصل

درباره وبلاگ
سلام و عرض ادب . . .سالهاست که از روی علاقه، در زمینه ترجمه و بحث و گفتگو در سایتهای معتبر عربی و منتشر کردن مطالب مشغول فعالیت هستم و کارم را با علاقه شروع و دنبال می کنم و دقت و جدیت سرلوحه کارم است و امید است ما را از انتقاد و پشتیبانی برای پربار تر کردن وبلاگ دریغ نفرمائید . . . سپاس
آخرین مطالب
آرشیو وبلاگ
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 2
بازدید دیروز: 234
کل بازدیدها: 142347